محل تبلیغات شما
الان که این پست رو مینویسم یه موجودی شبیه ملخ در فضای کوچیک اتاق پرواز میکنه و من زیر پتو سنگر گرفتم تا به هوای نور گوشیم به سمتم حمله نکنه :/

این اولین شبی هست (البته تو این سال) که تنها موندم خوابگاه حس جالبیه کلا از مستقل زندگی کردن خوشم میاد البته از یه جایی به بعد تنهایی آزاردهنده میشه ولی فعلا دارم ازش لذت میبرم 

روزای بهتری رو میگذرونم و نسبت به پارسال اینموقع خیلی حال بهتری دارم و سبک ترم زندگی رو آسون تر میگیرم و میذارم هرچی قراره پیش بیاد ، پیش بیاد . با آغوش باز به سمت تحولات مثبت میرم و سعی میکنم سبک زندگیمو به ایده آلام نزدیک تر کنم اما نمیدونم چرا هنوز یه جای کار میلنگه از خودم راضی نیستم و هنوز عمیقا از خودم اونقدر که باید خوشم نمیاد

ناله زیاد هست از سختیای این روزا ولی سعی کردم مثل آب باشم و بگذرم از هرچی 

هعییی

خیلی بد و نا منظم نوشتم اما مهم نیست دوست دارم بمونن ایناهم

ساعت ۱و ۱۳ دقیقه بامداد :)

 

+هجویات این روزهای داخل ذهنم

+ تنها در خوابگاه

+ واپسین روزهای تابستان 97

رو ,یه ,سعی ,خیلی ,زندگی ,بهتری ,پیش بیاد ,از خودم ,چرا هنوز ,هنوز یه ,یه جای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانستنیهای یک شیعه